اميل دوركيم - افول دين در نقشهاي اجتماعي آن از ديدگاه اميل دوركيم
بررسي نظريات اميل دوركيم و كاكس وبر در جامعه شناسي دين
دفتر مركزي انتشارات بوم سازه (سيويليكا): تهران، بزرگراه جلال آل احمد، بين خيابان كارگر و بزرگراه چمران، كوچه پروانه، پلاك ۴، ساختمان چمران، طبقه ۴، واحد ۳۱. تمامي خدمات پايگاه سيويليكا ، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي باشند و فعاليت هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است. تلفن: ۸۸۰۰۸۰۴۴ ، ۸۸۳۳۵۴۵۰ ، ۸۸۳۳۵۴۵۱ ، ۸۸۳۳۵۴۵۲ - كد پستي: ۱۴۳۹۹۱۴۱۵۳.
فرهنگ به روايت دوركيم / مصطفي مهرآيين
از طرف ديگر، جامعه مدرن كه بر اساس فرآيندهاي خطي توليد و پيشرفت تكنولوژي بنا شده، «زمان» را حركتي خطي از گذشته به سمت آينده تعبير ميكند و منطقي خطي را در تفكر به كار ميگيرد: ما از فرضيههايي خاص و معلوماتي خاص آغاز ميكنيم و از آن سرآغاز ميتوانيم به استنتاجات بپردازيم؛ و يا اينكه با دريافتمان از جهان بيروني شروع ميكنيم و ميتوانيم قوانين عام را از طريق استقرا از دانش خود درباره جهان به دست آوريم. او مدعي است كه پيامدهاي مزبور خود را در چندين شكل با اهميت نشان ميدهند: 1- تقسيم كار اقتصادي فزاينده كه به نوبة خود باعث افزايش استقلال اقتصادي توليدكنندگان فرهنگ ميشود، 2- افزايش ميزان پيچيدگي در ميان صاحبان قدرت كه منجر به افزايش ميزان آزادي فكري توليدكنندگان فرهنگ ميشود و 3- تمايز يافتگي شديد حوزة عموميكه مبنا و شالوده لازم براي توليد دامنة گستردهتري از محصولات نمادين باب بازار را فراهم ميآورد.
تمامي نظريهپردازان بنيانگذار جامعهشناسي به اين مسأله توجه نمودهاند: دوركيم در بحث از تأثيرات پيچيدگي فزاينده جامعه بر تقسيم كار اجتماعي، رابطه ميان دين و جامعه و بالاخره بنيادهاي نمادين اجتماع اخلاقي، وبر در توصيف فرآيند عقلاني شدن، و البته ماركس در تلاش براي صورتبندي كردن يك نظرية ماترياليستي تاريخ و بحث درباره ايدئولوژي و آگاهي طبقاتي، مذهب و مشروعيت و بنيادهاي دانش اجتماعي. تمامي نظريهپردازان بنيانگذار جامعهشناسي به اين مسأله توجه نمودهاند: دوركيم در بحث از تأثيرات پيچيدگي فزاينده جامعه بر تقسيم كار اجتماعي، رابطه ميان دين و جامعه و بالاخره بنيادهاي نمادين اجتماع اخلاقي، وبر در توصيف فرآيند عقلاني شدن، و البته ماركس در تلاش براي صورتبندي كردن يك نظرية ماترياليستي تاريخ و بحث درباره ايدئولوژي و آگاهي طبقاتي، مذهب و مشروعيت و بنيادهاي دانش اجتماعي.
بنابراين، براي مثال، جامعهاي كه بر اساس كشاورزي و چرخه تكراري فصول بنا شده است، ممكن است «زمان» را به صورت حركت تكراري ادراك كند و زندگي بشر را تكرار از رهگذر تولد مجدد و غيره بداند و احتمالاً تصورات فلسفي- مذهبي مستقلي را پديد آورد كه با آن به سبك ادواري انديشـه ميكند، يعني هر چيزي را از وجود خدا به شيوهاي استنتاج ميكند كه هر چيزي كه به وقوع بپيوندد وجود خدا را ثابت كند. بنابراين اگرچه پيدايش جنبشي همچون جنبش اصلاح ديني (به همين قياس، جنبش مدرنيسم اسلامي در حوزه معرفت در جامعه ما،يا جنبش مدرنيسم ادبي در حوزه ادبيات در جامعه ما، يا جنبش فمنيسم هنري در حوزه هنر در جامعه ما) ناشي و منتج از خصوصيات و ويژگيهاي غيرقابل پيشبيني و مسالهساز (پروبلماتيك) فرآيند تحول و تغيير جامعه است، امّا همين جنبش ميتواند به حل اين مسائل و مشكلات كمك نمايد.
برچسب: ،